يادگيري و عوامل مؤثر بر آن

 براي يادگيري، تعريف‌هاي گوناگوني ارائه شده است. بيشتر مردم و بسياري از معلمان يادگيري را عبارت از کسب اطلاعات، معلومات يا مهارت‌هاي خاص مي‌دانند. عده‌اي از مربيان نيز يادگيري را انتقال مفاهيم علمي از فردي به فرد ديگر تصور مي‌کنند. در چنين برداشتي از يادگيري، ذهن دانش آموز به منزله انبار يا مخزني خالي تصور مي‌شود که بايد بوسيله معلم پُرشود. در فرايند اين نوع يادگيري، معلم نقش اساسي دارد ؛ علاوه بر آنکه مفاهيم علمي را به دانش آموز انتقال مي‌دهد، آموزش را نيز به عهده دارد ؛ اما در اين ميان دانش آموز چندان فعاليتي از خود بروز نمي دهد و بيشتر حالت پذيرندگي و انفعالي دارد. تنها وظيفه او گوش دادن به سخنان معلم و حفظ کردن مطالب درسي است.
در اين نوع يادگيري هر‌چه دانش آموز مطالب علمي و ادبي را بيشتر به خاطر بسپارد، پيشرفت بيشتري نصيب او مي‌شود ؛ البته يادگيري از طريق حفظ و تکرار، موجب يادگيري معني دار نمي شود و مطالب علمي و ادبي اغلب براي دانش آموز نامفهوم باقي مي‌ماند ؛ زيرا ارتباط و تناسبي با تجارب زندگي واقعي او ندارد. در اين نوع فعاليتهاي آموزشي اصولاً به نيازها و رغبتهاي دانش آموزان، توجه نمي شود ؛ بنابراين، اين نوع يادگيري چندان تغييري در طرز فکر، عادات، نگرشها، تمايلات و اعمال و رفتار آنان ايجاد نمي کند.
عاداتهاي ناپسند، طرز تفکر نادرست و غيرمنطقي، قضاوتهاي بي پايه، خشم و ترس بيجا، ضعف و تزلزل دائمي، رشد اخلاقي و اجتماعي نامناسب، دارا نبودن روح همکاري و مانند آن، حاصل چنين برداشتي از يادگيري و معلول روشهاي نادرستي است که با چنين تفکري در مدارس اِعمال و اجرا مي‌شود. يادگيري با هر بينشي که تعريف شود، اساس رفتار انسان را تشکيل مي‌دهد و نخستين صفت مشخص آن « تغيير » است.
تغييري که بتدريج رُخ مي‌دهد، نسبتاً ثابت و پايدار است و در اثر تجربه حاصل مي‌شود. از طريق يادگيري، فرد با محيط خود آشنا مي‌شود، در مقابل محيط مقاومت مي‌کند، محيط را تغيير مي‌دهد، براي تأمين احتياجات خود از آن استفاده مي‌کند، گاهي تحت تأثير آن قرارمي گيرد و زماني خويشتن را با آن منطبق و سازگار مي‌سازد. يادگيري فرايندي است که بوسيله ي آن رفتار موجود زنده، در اثر تجربه، تغييرمي‌يابد.
جامع ترين تعريفي که تاکنون از يادگيري ارائه شده، تعريف هيلگارد و مارکوئيزاست. به نظر آنها، يادگيري عبارت است از فرايند تغييرات نسبتاً پايدار در رفتار بالقوه ي فرد، بر اثر تجربه. اين تعريف نسبت به تعاريف ديگر برتري خاصي دارد ؛ زيرا در اين ديدگاه مفاهيمي همچون فرايند، تغيير نسبتاً دائمي، رفتاربالقوه و تجربه را مي‌توان جستجو کرد.